دوای همهی درد های منی اما دواها نیاز به تکرار دارن تکرار برای اثر کردن تکرار برای مداوا شدن بی نیاز شدن بعضی داروها هر هفته لازمن بعضی ها هرروز هر 8 ساعت یا هر وعده اما تو هرثانیه برای من لازمی از اون دسته قرص و دواها که تا آخر عمر با آدمن روزی هم که مصرفشون رو قطع یا نامنظم کنی قبرت رو با دست های خودت کندی دوای دردهای منی و من بیماری ام که قرار نیست هیچوقت مداوا بشه واسه تپیدنِ این قلب همیشه بهونه ای تو تنها خواسته من از خدایی زمین هر جوری که بگذره مقصد من تویی بودنت از نفسی که تو سینمه واجب تره با خیالت هستم بیخیالترین و عاشق ترین آدم دنیا میشم بدون که تا ابد عشقت تو دلمه و جای تو چپ سینمه عاشقانه تا بی نهایت تو قشنگ ترین راز منی تو بی صداترین اتصالی هستی که من توی قلبم احساسش کردم اونقدر بزرگ بود که نمیتونم جز خودت با کسی درموردش حرف بزنم اولین باری که نگاهت رو دیدم رو خوب یادمه اون لحظه اگه خبر میرسید قراره آسمون سقوط کنه من چیزی نمیشنیدم چون تنها چیزی که توی ذهنم دنبالش میگشتم یه نقطه ی اشتراک برای ربط پیدا کردن به تو بود البته هنوزم دارم میگردم شب ها عجیب با خیال تو هم آغوش می شوم آنقدر که خیالت تمامی ندارد شب با تمام پیچیدگیاش چه ســاده آرامش می بخشد ڪاش ما هم مثل شب باشیم پیچیده ولی آرام بخش .با خیالت روزها را بيصدا سر ميڪنم بيتو دارم بي ڪسی را تازه باور ميڪنم یاد چشمانت مرا از هر نڪَاهي رانده است ڪاش درتقدیر دوری و دلتنڪَي نبود
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|